شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مرد شوخی با عربی همراه شد. در بین راه از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: مطر (باران) گفت: لقبت چیست؟ گفت: ابوالغیث (پدر باران) گفت: نام پدرت چیست؟ گفت: فرات. پرسید لقب او چیست؟ گفت: ابوالفیض (پدر آب روان) گفت: نام مادرت چیست؟ گفت: سحاب (ابر). پرسید لقب او چیست؟ گفت: ام البحر(مادر دریا) مرد برگشت، مرد عرب گفت: کجا می روی؟ گفت می روم تا غرق نشدم قایقی پیدا کنم.
گنجینه لطایف