سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
Instagram
 
 
نویسنده : محسن اقبالی
تاریخ : یکشنبه 88/6/15
نظر
گفتی: 1*1 چند می شه؟
گفتم: 1
گفتی خوب! 1*2 چند می شه؟
گفتم خوب 2 !
گفتی اون‌وقت اون یک واقعا یکه؟
گفتم یک یکه دیگه! یعنی چی؟
گفتی همین دیگه! من این یک تو رو نمی‌فهمم! اگر چیزی یکه پس تکه! محضه!خالصه! منحصر بفرده! چطور این منحصر بفرد می‌تونه تکثیر پیدا کنه؟ جمع شه؟ تفریق شه؟ ضرب شه؟ به نظر من 1 برای همیشه یکه و بس! مثل خدا!
گفتم این حرف‌ها یعنی چی؟ خوبی؟
گفتی: 2 هم همین‌طور! دو تا چیز که با هم مفهوم 2 دارند هیچ‌وقت سه نمی‌شن! یک نمی‌شن! مثالش پدر و مادر... پدر مادر با هم دیگه ست که می‌شن 2 ...
حقیقتش نمی‌فهمیدم چی می‌گفت؟ ریاضی عجیبی رو داشت می‌گفت! ریاضی‌ای که به ظاهر ساکن بود، بسطی نداشت؛ اما در باطن چقدر ژرف و عمیق بود... چقدر اعداد رو برام معنی می‌داد که سطحی ازشون رد نشم... راستش رو بخواین تاحالا به ابهت عدد 1 فکر نکرده بودم، یا 2 این‌قدر برام قداست نداشت... جالب بود هر عددی ماهیتی توی این ریاضی داشت که تا حالا نادیده گرفته بودمش!
جالب بود ریاضی روح من!

 
 
من در 17 مرداد 64 در شهر تفت یزد به دنیا آمده ام. از خانواده مذهبی و سنتی یزد و همواره به عکاسی علاقه زیادی دارم. طراحی گرافیک نیز کار می کنم. دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر نرم افزار می باشم. پیاده روی و کوهنوردی خیلی دوست دارم.