نام : محسن
نام خانوادگى : اقبالى
محلّ شهادت : حاج عمران عراق عملیات والفجر 2
نوع عضویّت و شغل : بسیجى
محلّ دفن : دارالسّلام کاشانفرزند : سلیمانتاریخ شهادت : 15/5/1362
بسیجی شهید محسن اقبالی، سال 1345 در آران به دنیا آمد. وی تحصیل خود را تا دوره اول راهنمایی به پایان رسانید و به علت علاقمندی زیاد، عضو بسیج شد. درسن شانزده سالگی جهت آموزش به پایگاه الغدیر اصفهان رفت و بعد از آموزش 1/6/61 به جبهه اعزام شد. در روز شنبه 15/6/61 در پایگاه شهیدمدنی تیپ نجف اشرف سازماندهی شد و در عملیات محرم (عین خوش) در گردان تخریب مشغول خدمت بود. مجدداً در عملیات والفجر 1 شرکت نمود.
وی در روز قدس وقت افطار به مادرش می گوید: «روز چهلم شهادت جواد صلواتی (یکی از بستگان) تشییع جنازه من خواهدبود.» همین طور هم شد و در روز چهلم آن شهید، پیکر مطهر محسن را به کاشان آوردند و ازقطار پیاده کردند.
وی وصیت نامه اش را در تاریخ 14/5/62 نوشت و در 16/5/62 درخاک عراق و در حاج عمران بعد از خنثی کردن مین، بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی به همراه سیزده تن از همرزمانش شربت شهادت نوشید و پیکر مطهر او را در دارالسلام کاشان به خاک سپردند.
فرازى از وصیّتنامه شهید :
خدایا ! شهادت را نصیب من گردان که شیرینترین مرگهاست.
شهادت، دریچه آزادى من از دنیاست؛ شهادت، منتهاى حرکت یک مسلمان؛ شهادت آرزوى قلب عارفان؛ شهادت نهایت آرزوى مشتاقان و عاشقان.
آرى ! شهادت است که مرز حقّ و باطل را مشخّص مىکند و حسین علیهالسلام با پیام خونینش به مستضعفین عالم گفت : اى مستضعفین ! در هر کجا که هستید، اگر مىتوانید بمیرانید و اگر نمىتوانید، بمیرید.
امّت شهیدپرور ! همچنان که امام عزیز فرموده ، از شما مىخواهم که مسئله جنگ را فراموش نکنید و با آمدن خود، سنگرهاى عطرآگین رزمندگان عاشق خود را خالى نگذارید تا انشاءاللّه پیروز شویم.
دست از یارى امام و یارانش برندارید وذ نماز جمعه و جماعات را هرچه باشکوهتر بهجا آورید .
امّا سخنى چند با پدر و مادر عزیزم.
شماها بدانید که حقّ خودتان را به اسلام ادا کردید که چنین فرزندى داشتید و توانست براى خدا به جبهه جنگ برود .
برادران و خواهران عزیز ! از شما مىخواهم که مرا حلال کنید .
پدر و مادر جان! بر جنازهام گریه نکنید و اگر گریه بکنید صدایتان را بلند نکنید که شهید گریه ندارد ؛ شکست اسلام گریه دارد؛ به هوش باشید که اسلام شکست نخورد .